_بسم رب الحسین_ بعضی اوقات به کلمهی "زنانگی"حس ِ تنفر دارم."این چیز با زنانگی در تضاد است".تند که راه میروی یا بحث ِ سیاسی که میکنی...وقتی قبل از حرف زدن مکث نمیکنی یعنی زنانگیات خدشهدار شد و هیچ پسری از چنین خدشهدار شدگیای خوشش نمیاید.من از این معیارهای تقلیدی ریز و درشت که زندگی ِ رها و آزادم را به بند بکشد بیزارم.دلم میخواهد یک_به درک_ بگویم و عبور کنم.به ظنّم تمام ِ اینها تزریقات و طلبهای بی اساس ِ اجتماع ِ داف پسندند.آنانی که زن را سطحی و ویترینی میخواهند. زن نمود ِ تمام قد مهربانی و آرامش است و جز این تعریف ِ دیگری برایش نمیشناسم... زنها, ...ادامه مطلب
_بسم رب الحسین_ سلام جان ِ ریحان شاید تا مدتی این آخرین نوشتهی من به تو باشد...کسی که هنوز به دستم نیامده با او مدتها سخن گفتهام.داستان ِ روزهایم را سالها در پس ِ وبلاگهای متعدد برایش مرقوم کرده ام... تو میدانی من نوشتن را چقدر دوست دارم.کلمات چقدر برایم عزیز و جاندارند...اما مدتیست به حرف زدن بیاعتمادم و از تو نیز نشانی نمییابم...اینجا مینوشتم که اگر آمدی داستان ِ سالهای نبودنت را بخوانی اما کدام آمدن؟کدام ماندن؟!اقامتی در پی ِ حضور ِ مبهمت نمیبینم...نه خطی مینویسی...نه نشانی از خود جایی به جا میگذاری...هیچ!و امید کم کم میمیرد فقط شعلههای , ...ادامه مطلب
_بسم رب الحسین_(پر کن آغوشمو از عطر تنتمن از این فاصله عاشق نمیشم...)مهربان امامم...من این لحظات ِ ماه محرمت بیشتر از همیشه یاد ِ شبهای تلخ و شیرین بازگشت از کربلا میافتم...شبهایی که تا صبح از دلتنگیات بهانه میگرفتم و یک آن از خواب بلند میشدم و دیوانه وار گریه میکردم...من دلم برای آن لحظات تنگ شده...دارم نسیان را با تموم وجودم درک میکنم...من از این گریه برای دردهای خودم بیزارم...دلم میخواهد در محرمت برای خودت...برای دوست داشتنت...از فرط ِ عشقت گریه کنم...دلم میخواهد آنقدر لبریز از تو شوم که با شنیدن ِ اسمت های های اشک بریزم و از دوریت مویه کنم...مثل ِهمان ش,من از این شهر میرم,من از این دنیا چی میخوام,من از این زندگی سیرم,من از اینکه گریه کردی ...ادامه مطلب
_بسم رب الحسین_ نظر ِ پزشک و متخصص و ارتوپد و فلان لازم نیست من خودم میفهمم یه جایی از ستون ِ فقراتم یه ایرادی دارد و کج و معوج است که اینطور درد میکند و حس میکنم کجم!این گودی کمر ِ بیش از حد اذیت میکند! مربی ِ باشگاهم چند حرکت ِ اصلاحی یادم داده بود و آن زمان میایستاد بالای سرم تا تک تک همه را به دقت و کامل انجام دهم اما حالا که زور بالای سرم نیست بیخیالش شدهام. آخر نمیدانید این حرکات ِاصلاحی، به غایت بی مزهاند!!!هرچیزی برای من وقتی ارزش دارد که یا هیجانی داشته باشد یا مرا دچار ِ چالش کند!مثلا بعضی حرکات که قدرت ِ بدنم را به چالش میکشیدند بسیار دوست ,کمر درد شدید,کمر درد و عفونت رحم,کمر درد بعد از انزال,کمر درد سیاتیک,کمردرد در بارداری,کمر درد به انگلیسی,کمر درد نشانه بارداری است,کمر درد ناگهانی,کمر درد کا علاج,کمر درد کا دیسی علاج ...ادامه مطلب
_بسم رب الحسین_ کاش کربلا بودم...کاش الان به وقت ِ دلانگیز ِ بعد از اذان مغرب بود که زائران ِ ایرانی کم کم جمع میشدند و دم میگرفتند...اول یه روضه خوانی کوتاه و بعد...ای اهل حرم میر و علمدار نیامد...اینجا بود که با تمام ِ وجود _ وقتی میگویم با تمام ِ وجود یعنی با تک تک ِ سلولهای تنم _ دلم میخواست من هم پسر بودم!در میان ِ جمعیت بودم...من این شور ِ زیبا و اندک ِ میان ِ درودیوار ِ حریمت را دوست دارم...من این عاشقی را دوست دارم..دلم میخواست محکم دست میکوبیدم روی سینه و عشقت را فریاد میکشیدم ...اما حکایت ِ دختر جماعت تماشاست و آرام آرام در خود ذوب شدن و ذره ذره آب شدن,تو آرزوی لب سقا,تو آرزوی بلندی,تو آرزوی محالی,تو آرزوی لب سقا حدادیان ...ادامه مطلب